سبک رهبری و مدیریت جف بزوس و ایلان ماسک و درسهایی از موفقیت آنها
هرچند که شیوهٔ رهبری بزوس و ماسک در مدیریتِ خلاقیت و نوآوری با یکدیگر متفاوت است، هر دو دستاوردهای مهمی دارند و در شمار برترین رهبران خلاق دنیا قرار میگیرند.
جف بزوس (Jeff Bezos) و ایلان ماسک (Elon Musk) از بهترین و موفق ترین مدیران دنیا هستند. حتی اگر با عملکردشان در زمینههای گوناگون موافق نباشید، به موفقیت آنها در زمینهٔ تأسیس و رهبری سازمانهایی خلاق با مأموریتهایی جسورانه و پیشگامانه واقف هستید. اگر هم جف بزوس یا ایلان ماسک را نمیشناسید، باید به شما بگوییم که بزوس، مدیر شرکت آمازون و بلو اوریجین (Blue Origin) است. بلو اوریجین در زمینهٔ فعالیتهای فضایی کار میکند و هدف آن فرستادن انسانها به کرهٔ ماه است. ایلان ماسک هم مدیریت شرکتهای تِسلا و اسپیسایکس (SpaceX) را بر عهده دارد و میخواهد انسانها را به کرهٔ مریخ بفرستد. همین تلاشها و اقدامهاست که این دو فرد را در فهرستهای گوناگون مانند فهرست مجلهٔ معتبر فوربس (fobres) در صدر رهبران خلاق دنیا قرار میدهد.
با ما همراه باشید تا ببینیم شیوهٔ مدیریت و رهبری آنها چیست و چه اقدامهایی باعث موفقیتشان میشود.
حتما بخوانید:
بلیط سفر به مریخ چند دلار است؟ / ایلان ماسک: کمتر از ۵۰۰ هزار دلار
رهبری و مدیریت جف بزوس و ایلان ماسک
وقتی با نیروهای فعال در شرکت جف بزوس و ایلان ماسک صحبت میکنیم و عملکرد هر دو را دقیقتر بررسی میکنیم، با وجود شباهتها، تناقضهایی هم در روشهای کاریشان میبینیم. در واقع، تفاوتها و شباهتهایی میان این دو مدیر و رهبر بزرگ وجود دارد که مطالعهٔ آنها خالی از لطف نیست.
هر دو با به کارگیری ایدههای خلاقانه توانستهاند ایدهها را به مرحلهٔ اجرا و عمل برسانند. در واقع، آنها سعی کردهاند با بهرهگیری شایسته از منابع، ظرفیتها را در جهت عملیکردن ایدههای خلاقانه و نو به کار بگیرند. ایدههایی که این افراد به اجرا درآوردهاند، بسیار جسورانه و خلاقانه است.
رهبری و مدیریت خلاقانه و جسورانه
اگر هر شخص دیگری بهجز ایلان ماسک، ایدهٔ راهاندازی هایپرلوپ را مطرح میکرد، احتمالا واکنشی جز خنده و تمسخر از سوی دیگران دریافت نمیکرد. اما او به باورها و ایدههای خود جامهٔ عمل میپوشاند و دیگران ایدههای او را با اشتیاق دنبال میکنند؛ ضمن اینکه عدهٔ زیادی حاضرند سرمایههایشان را در راه شکوفایی طرحهای او هزینه کنند.
مثلا در زمینهٔ اجرای ایده و پروژهٔ هایپرلوپ، ایلان ماسک افزون بر مطرحکردن ایدهٔ خود، توجه افکار عمومی را هم بهشدت بهسمت طرح خود جلب کرده بود. جالب است که ایلان ماسک و جف بزوس هریک به شیوههای خود رهبری و مدیریت تیمشان را بر عهده دارند و جالبتر آنکه روشهای گوناگون و در برخی موارد متناقض آنها موجب میشود که هریک به شیوهٔ خود موفق شود. در ادامه با سبک های مدیریتی این دو رهبر بیشتر آشنا خواهید شد.
مشتری در اولویت است یا فناوری؟
جف بزوس از آن دسته مدیرانی است که مشتری را در صدر قرار میدهد. در واقع، مشتریان اولویت نخست بزوس در رهبری و مدیریت هستند. برای نمونه، در شرکت آمازون روندی موسوم به «اقدامهای روبهعقب» وجود دارد. در این روند و روش از همان نقطهٔ آغازینِ فعالیتهای شرکت، تمرکز زیادی روی توجه به نیازهای مشتریان وجود دارد. در نتیجه، با بررسی خواستهها و نیازهای مشتری، شرکت تلاش میکند بهشکلی وارونه از میل و نیاز آنها بهسمت تولید و ارائه خدمات پیش رود؛ یعنی با رمزگشایی از خواستههای مشتریان، گامهایی بهسمت تولید و خدمترسانی برداشته میشود.
در واقع، بزوس در آغاز از ابزار و اهرمی مبتنی بر تقاضای مشتری بهره میگیرد و میکوشد، تردیدهای مشتری را در اولویت بندی ترجیحها و خواستههایش بررسی کند و سپس بر فناوریهایی تمرکز میکند که میتوانند در جهت پاسخگویی به ترجیحها و خواستههای مشتریان به کار گرفته شوند.
در مقابل، ایلان ماسک از رویکرد دیگری برای پیشبرد پروژههای خود بهره میبرد. در رویکرد ماسک، فناوری و توجه به آن در اولویت قرار دارد.
حتما بخوانید:
زندگینامه ایلان ماسک (فصل پنجم)
نظر همکاران دربارهٔ مدیریت ایلان ماسک
یکی از مدیران پیشین شرکت تسلا میگوید: «من فکر میکنم که ایلان از راهبرد استیو جابز بهره میگیرد. همان راهبردی که طی آن ایلان میداند، بازار به چه سمت و سویی خواهد رفت. در واقع، ایلان بهتر از مشتریان به نیازها و خواستههایشان آگاه است. به همین خاطر است که به آنچه مشتریان هنوز نمیدانند به آن نیاز دارند، بیشتر توجه میکند و کمتر پیگیر خواستههای فعلیشان است».
پس ایلان ماسک بهدنبال حل مشکلاتی است که بهخاطر محدودیتهای فعلی تکنولوژی بیپاسخ ماندهاند. او از روش برهان حرکت یا برهان محرک اول که نخستین بار از سوی ارسطو بیان و استفاده شد، برای تحلیل مسائل بهره میبرد. در این روش، در ابتدا محدودیتهای بنیادین و کلیدی در مسیر موفقیت شناسایی میشوند و در گام بعدی گزینههایی که میتوانند به رفع این محدودیت کمک کنند، تکبهتک آزموده میشوند تا محدودیتها رفع شوند.
نمونههایی از بهکارگیری برهان حرکت در پروژههای ایلان ماسک
اگر بخواهیم از رویکرد ماسک و بهکارگیری برهان حرکت در پروژههایش بگوییم، باید به موردی اشاره کنیم که در آن با تغییر قیمت و مشخصات یک محصول، محدودیتهای گوناگون در مسیر پیشرفت پروژه، شدنی و ممکن بوده است؛ یا در بخش پروژههای شرکت اسپیسایکس که به فضا مرتبط هستند، تغییر ماده و مصالح برای ساخت راکتها و بهرهگیری از موادی بازیافتپذیر، بسیاری از محدودیتها را رفع کرده و مشکل بالابودن هزینهٔ سفر فضایی را کاهش داده است.
ایلان ماسک در زمینهٔ تولید ماشینهای پرسرعت هم از رویکرد برهان حرکت استفاده کرده است. برای نمونه، بررسیهای او در زمینهٔ سرعت ماشینها نشان داده است که سرعت ماشینهای فعلی او بسیار کمتر از چیزی است که علم فیزیک پیشنهاد میکند و در نتیجه، امکان ساخت و تولید ماشینهایی با سرعت بیشتر وجود دارد. روش و رویکرد ماسک این است که بهسراغ افزایش سرعت ماشینهای موجود در پروژه برود و در واقع از فناوریهای فعلی و نیازها و خواستههای کنونی خود و دیگران فراتر برود.
حتما بخوانید:
آزمایش جدید شرکت بلو اوریجین در حوزه گردشگری فضایی
رویکرد بزوس بهتر است یا ماسک؟
کدام رویکرد و روش بهتر است؟ تمرکز بر نیازها و خواستههای فعلی مشتریان یا فراتررفتن از ترجیحها و نیازهای کنونی؟ نمیتوان دراینباره اظهارنظر دقیقی کرد. در واقع باید دید که این رویکردها در چه زمینهای و برای حل چه مشکلاتی به کار میروند.
رویکرد بزوس، زمانی معقول است که خلاقیت، نیازمند داشتن دیدی عمیق از نیازها و ترجیحهای مشتریان است. بهعبارت بهتر، هنگامی از رویکرد و ایدهٔ بزوس میتوان بهره برد که تردیدها در زمینهٔ مقبولیت یک محصول یا خدمت زیاد باشد و ندانیم که محصول یا خدمتمان در میان تقاضا و خواستههای مشتریان قرار خواهد گرفت یا خیر.
اما رویکرد ایلان ماسک، زمانی معقول است که دربارهٔ بهکارگیری یک فناوری تازه تردیدهایی وجود دارد. ایلان ماسک بهدنبال این است که ایدههایی بهشدت نو و فراتر از زمان ارائه کند و به همین خاطر است که معمولا در بیان آنها از تبلیغات و سروصدای زیادی بهره میگیرد. اما جف بزوس ترجیح میدهد که با روندی درونگرایانهتر و با چراغ خاموش در جهت رسیدن به اهداف خود پیش رود.
بیان اهداف و چشماندازها
جف بزوس و ایلان ماسک در شکل و شیوهٔ بیان اهداف و ترسیم چشماندازهایشان هم با یکدیگر متفاوتاند. ماسک بهشدت برونگراست و ایدههای خود را با سروصدای زیادی مطرح میکند؛ اما بزوس در این زمینه درونگرایانهتر عمل میکند. این تفاوت در رویکردها ناشی از تفاوت ویژگی های شخصیتی این دو مدیر است یا چیز دیگری؟ در پاسخ باید بگوییم که این تفاوت، ریشه در مشکلات و مسائلی دارد که آنها برای حلکردن برای خود مطرح میکنند.
بزوس، درونگراتر است؛ زیرا بهدنبال حل مشکلات فعلی مشتریان است و نیازی به تأکید روی خلاقیت ندارد. تنها چیزی که باعث میشود او از رقبای خود پیشی بگیرد، سرعت عمل بیشتر است. پس بهخوبی میداند که اعلام ایدهها و اهدافش میتواند رقبا را نسبت به راهحلهایی که در آستین دارد، هوشیار کند؛ پس ترجیح میدهد با چراغ خاموش در حرکت بهسوی هدف گام بردارد.
اما ماسک بهدنبال مطرحکردن ایدههایی نو و فناوریهایی تازه است؛ پس نیاز دارد تا با مطرحکردن آنها، توجه مشتریان و مخاطبان آتی خود را جلب کند. این کار یعنی مطرحکردن ایدهها و ترسیم آنها بهشکلی باشکوه باعث میشود تا سرمایههای مالی و انسانی هم بهسوی او جذب شوند و برای پیشبرد پروژهها به یاریاش بیایند.
تفاوتهای سبک رهبری
افزون بر آنچه گفته شد، تفاوتها در سبک رهبری بزوس و ماسک هم موجب رویکردهایی متفاوت در زمینهٔ بیان اهداف و چشماندازها میشود. زمانی که ماسک در سال ۲۰۰۲، پروژهٔ اسپسایکس را آغاز کرد، به این نکته اشاره داشت که هدفش از انجام این پروژه، ایجاد انقلابی در زمینهٔ سفر به فضاست؛ بهطوری که انسانها بتوانند در سیارههای دیگر زندگی کنند. او از سفر به مریخ و زندگی در آن گفت و حتی هزینههای لازم را برای این کار تخمین زد و آن را به مردم اعلام کرد (برای این کار بهباور ماسک، کمتر از نیممیلیون دلار نیاز است).
در مقابلِ ماسک، بزوس قرار دارد که پروژهٔ بلو اوریجین خود را در سال ۲۰۰۰ در سکوت خبری آغاز کرد. نخستین مصاحبهٔ او دربارهٔ این پروژه و شرکت، در سال ۲۰۰۵ یعنی پنج سال پس از افتتاح آن صورت گرفت. جف بزوس ترجیح میدهد تا در سکوت به آزمایش و یادگیری بپردازد و پیش از آنکه به نتیجه و دستاوردی خلاقانه نرسیده است، آن را مطرح نمیکند.
حتما بخوانید:
عملکرد شرکت «اسپیس ایکس» در سال ۲۰۱۸
نقد و نظرات دربارهٔ ماسک
برخی از ابراز ایدههای بلندپروازانهٔ ایلان ماسک ناراضی هستند و نقدهایی به آن وارد میکنند. منتقدان معتقدند که این حرکت ماسک، مطرحکردن ایدهها و ادعاهایی غیرممکن است. والاستریت ژورنال (Wall Street Journal) عنوان کرده است که تاکنون ۲۰ مورد از ادعاهای بلندپروازانهٔ ماسک به جایی نرسیده و ظاهرا تحقق آنها شدنی نیست. ماسک در پاسخ به این انتقاد میگوید که هیچگاه، ایدههایی را مطرح نمیکند که امکان تحقق ندارند. بهباور او، برای رسیدن به دستاوردهای خوب، باید آنها را در حد ایدهها و دستاوردهای عالی مطرح کرد. او از آن دسته افرادی است که معتقدند تلاش برای گرفتن نمرهٔ بیست، دستِکم تو را به نمرهٔ ۱۸ نزدیک میکند.
جی.بی. استرابِل ( J. B. Straubel)، همبنیانگذار شرکت تسلا و مدیر فنی ارشد این شرکت معتقد است که ماسک میتواند تیم خود را بهسمت انجام پروژههایی هدایت کند که حتی تحققشان در مخیلهٔ اعضای تیم هم نمیگنجد. اگر افراد را بهسمت رویارویی با چالشهای سخت دعوت کنید، به دستاوردهایی بهمراتب بیشتر از حد تفکرشان دست خواهند یافت. اما بیشتر مدیران و رهبران خواهان بهکارگیری چنین شیوهای نیستند.
چالشها در رهبری بزوس
جف بزوس هم اعضای تیم خود را به چالش میکشد. مثلا در تیم اجرایی شرکت آمازون، هر رهبر دارای ۲۰ هدف مهم است که برای تحقق آنها متعهد میشود و تلاش میکند. اما بزوس و اعضای تیمش، خاموشتر و درونگراتر از ماسک هستند؛ زیرا نمیخواهند رقبا را از برنامهها و اهدافشان آگاه کنند و بر خلاف او، نیازی به جذب سرمایه گذار و حمایتهای بیرون از شرکت ندارند.
برنامهریزیهای سنجیده در مقابل برنامهریزیهای پرشتاب
زمانی که جف بزوس، پروژهٔ شرکت بلو اوریجین را کلید زد، برنامهای دقیق مانند برنامهاش برای آمازون نوشته بود. در این برنامه قید شده بود که: «ما تیمی کوچک هستیم که برای تحقق حضور انسان در فضا متعهد شدهایم و تلاش میکنیم». او در ادامهٔ این برنامه ریزی عنوان کرده بود که تیمش با صبوری در جهت رسیدن به اهداف خود گام برمیدارد و فعالیتها و اقدامات لازم را به گامهای کوچک و معنادار تقسیم میکند و امیدوار است که در طول مسیر، پروژه گستردهتر شود. بهعقیدهٔ او حتی سادهترین و نخستین گامها هم چالشهایی هستند که باید به آنها با دقت پرداخت؛ ضمن اینکه هر قدم باید پایه و اساس فنی و سازمانی گام بعدی را فراهم کند.
در مقابل این رویکرد و برنامهریزی، برنامهریزی ایلان ماسک قرار دارد. ماسک بر برنامههایی پرشتاب و موفقیتهایی بزرگ و ناگهانی تأکید دارد. زمانی که پروژه و شرکت تسلا افتتاح شد، او چنین برنامهریزی کرده بود: «هدف ما ایجاد بازاری ماندگار از خودروهای الکتریکی در ابعاد انبوه است. برای رسیدن به چنین دستاوردی هم به خلق فناوریهای مهم و پیشرفته با سرعتی زیاد نیاز داریم».
تأکید بزوس بر گامهای تدریجی است؛ درحالیکه ماسک به موفقیتهای آنی و پرسرعت اعتقاد دارد. شاید بتوان گفت که بزوس همان لاکپشت معروف است و ماسک، خرگوشی که تندتند میجهد و خواهان رسیدن به مقصد است. با وجود تمام تفاوتهایی که در برنامهریزی و بیان اهداف این دو مدیر بزرگ وجود دارد، زمانی که پای عمل به میان میآید، هر دو گامها و اقدامهای مختلف را به بخشهای کوچکتر و آزمونپذیر تقسیم میکنند.
شیوهٔ مدیریت نیروها و قدرت دادن به آنها
گفته میشود که جف بزوس در جلساتی که با نیروهای خود دارد، آخرین نفری است که شروع به صحبت میکند. در واقع، او به همه اجازه میدهد که ایدههایشان را بدون اینکه تحتتأثیر ایدهها و نظرات خودش قرار بگیرند، بهطور آزادانه مطرح کنند؛ در نتیجه، حتی اگر با نظر کسی مخالف هم باشد، به او اجازه میدهد که ایدهاش را تمام و کمال مطرح کند. بزوس معتقد است که راههای متعددی برای رسیدن به پاسخ مثبت وجود دارد.
پس حتی اگر ایدهٔ شخصی را نپسندد، باز هم به او اجازه میدهد تا روی آن کار کند و پس از آزمون و خطاها دریابد که ایرادهایی که از نظر بزوس به آن وارد شده، درست بوده یا خیر. این ریسک پذیری و آزمودن باعث میشود که نیروها روی ایدههای خود کار کنند و آنها را به حدی مقبول برسانند. بزوس میگوید، تاکنون از ایدههایی که در ابتدا «نه» گرفتهاند و سپس با کار و پژوهش به حد ایدئال رسیدهاند، میلیاردها دلار درآمد کسب کرده است.
ایلان ماسک، شیوهٔ دیگری را به کار میگیرد. او به برهان حرکت باور دارد و همیشه ایدهها و روش تحققشان را در یک برنامهریزی با سرعت بالا مطرح میکند و اگر کسی مخالف ایدهاش باشد، باید از طریق برهان حرکت، او را قانع کند. اما از آنجا که به حساسیت ایدهها هم واقف است و بهخوبی میداند که اشتباهاتش در برآوردهای مالی یا ساخت پروژههای گوناگون ممکن است به قیمت جان آدمها تمام شود، همهٔ نظرات خود را دقیقا زیر ذرهبین میگذارد و بررسی میکند.
در نتیجه، شیوهٔ مدیریت ماسک باعث میشود تا نیروهای کار، اهدافی بزرگ در نظر بگیرند و روی آنها بهطور دقیق کار کنند. این تفاوتهاست که باعث شده تا مدیریت و رهبری جف بزوس، باثباتتر از ایلان ماسک پیش برود.
حتما بخوانید:
گفتگوی TED: برنامهی اسپیسایکس برای پرواز انسان به هر نقطه از جهان در ۳۰ دقیقه (+لینک دریافت ویدیو)
نتیجهگیری؛ درسهایی برای پیشرفت و حرکت رو به جلو
از آنچه گفته شد و سبک رهبری بزوس و ماسک چه نتیجههایی گرفتهاید؟ این دو سبک چه تفاوتهایی در رهبری خلاقانه دارند؟ بزوس بهطور تدریجی روی گامهای کوچک، روبهجلو و مبتنی بر آزمون و سنجش حرکت میکند. این نگاه و رویکرد او باعث میشود که در مسیری مداوم بهسوی ایدههای جدید گام بردارد. مثلا بزوس کار خود را با فروش کتاب بهصورت آنلاین آغاز کرد و سپس بهسمت خرده فروشی آنلاین پیش رفت و بهتدریج، خدمات وب (خدمات وب آمازون)، تولید محصولات و ابزارهای الکترونیکی (الکسا، کیندل) و خدمات سرگرمی (موسیقی و ویدئوی آمازون) را به خدمات و محصولات خود افزود.
مسیر بزوس در ترسیم چشماندازها
اعتبار بزوس در زمینهٔ معرفی خود بهعنوان فردی خلاق بهتدریج صورت گرفته است. او بهمرور زمان با آزمون و سنجش هر گام از فعالیت خود و بهکمک دادههای تحت اختیارش در مسیر خلاقیت حرکت کرده است. در مقابل، ایلان ماسک با مطرحکردن پرشور ایدههای جنجالیاش توانسته است به حمایت و پشتیبانی دیگران دست پیدا کند. او پروژههایش را بهشکلی جذاب و هیجانانگیز ترسیم میکند. شاید بگویید که ایدههای مهم او در ذات هم جذاب و باشکوه هستند؛ اما واقعیت این است که ماسک حتی برای معرفی ایدههای عادی خود هم از این شیوه بهره میبرد.
برای نمونه، ماسک در معرفی محصولی به نام تسلا پاوروال (Tesla PowerWall)، باتریای که برای تأمین انرژی در پارکینگ منازل قرار میگیرد، چنین تبلیغ کرده بود: «ما قصد داریم تا اساس ساختار تأمین انرژی دنیا را دگرگون کنیم». او در واقع، با شیوهٔ بیان چشم انداز پروژههای خود باعث جلبنظر مخاطبان عادی و سرمایهگذاران میشود.
مسیر ایلان ماسک در ترسیم چشماندازها
استرلینگ اندرسون (Sterling Anderson)، یکی از مدیران پیشین بخشی از شرکت تسلا و همبنیانگذار شرکت آئورا (Aurora) میگوید: «ماسک بهخوبی میداند که ترسیم چشماندازی باشکوه میتواند افراد خوشفکر و پیشتاز در امور مختلف بهویژه مهندسان را به خود جذب کند. با وجود چنین مهندسانی هم امکان تولید محصولات بهتر میسر میشود. چنین محصولاتی هم، مشتریان و سرمایهگذاران را به خود جلب میکنند. در نتیجه یک چرخهٔ مطلوب از رشد به جریان خواهد افتاد». ماسک، با عمومیکردن چشمانداز مزبور، هم منابع انسانی و هم سرمایههای مالی را بهسمت خود میکشد و با رویکرد برهان حرکت در پی تحقق اهدافش برمیآید.
هرچند که شیوهٔ رهبری بزوس و ماسک در مدیریتِ خلاقیت و نوآوری با یکدیگر متفاوت است، هر دو دستاوردهای مهمی دارند و در شمار برترین رهبران خلاق دنیا قرار میگیرند. مسیر حرکت متفاوت این دو فرد در خلال محدودیتها و چالشها نشان میدهد که خلاقیت، فرمول خاصی ندارد. زیرا اگر پای حکمی کلی و روشی مشخص در میان بود، همه به رهبرانی اثرگذار بدل میشدند.
- 6 مهر ماه 1403
ایلان ماسک: ۵ «استارشیپ» بیسرنشین به مریخ میفرستیم (+مجموعه تصاویر) - 27 شهریور ماه 1403
فهرست پادکستهای مرتبط با هوانوردی، فضا و هوافضا - 27 شهریور ماه 1403
فهرست نوشتارهای مرتبط با فناوری پرینت سهبعدی - 27 شهریور ماه 1403
فهرست نوشتارهای مرتبط با پهپادها و رباتهای پرنده - 27 شهریور ماه 1403
فهرست نوشتارهای مرتبط با خودروهای پرنده و تاکسیهای هوایی - 23 شهریور ماه 1403
لباس فضایی جدید اسپیسایکس: 20 دقیقه آزمایش در فضای بیرونی طی ماموریت پولاریس
-
مهدی | 2 آبان ماه 1398
من جف بزوس رو بیشتر می پسندم.